گوستاو کوربه
گوستاو کوربه (۱۸۷۷ – ۱۸۱۹) در خانه زمیندار متمولی در شهرستان آرنان نزدیک مرز سوئیس در فرانسه به دنیا آمد. نقاشی را در بزانسون از یک امرید ژاک لویی داوید آموخت و در ۱۸۴۰ به پاریس رفت. در پایتخت به ادامه هنرآموزی در «آکادمی سوئیس» پرداخت و در لوور مشق نقاشی کرد. در ۱۸۴۴ تکچهره ای از خود را در سالن به تماشاگذاشت. در ۱۸۴۹ برنده مدالی برای پرده بعداز ظهر در آرنان شد و دولت این نقاشی را از او خرید.
کوربه اسلوب نقاشی را تا حدود زیادی از ولاسکز و ثورباران، طرز کار با رنگ و اجرای سایه روشن را از رامبراند و فرانس هالس، و ترکیب بندی و نمایش فضا را از داوید گرفت. ولی دستمایه های او که زندگی روستایی را نشان می دادند وجه افتراق او با اعضای آکادمی بودند (آکادمی در واقع هنرستان دولتی بوزار بود). یک تفاوت دیگر او در شیوه «نقاشانه»اش بود که متمایز می ساختش از طبیعت گرایان معاصرش که جزئیات طبیعی را با وسواس تمام بر بوم می آوردند.
کوربه اعتقاد داشت که نقاش باید فقط چیزی را نقاشی کند که با حواسش حس می کند؛ آدمها، مکانها، و اشیایی که به راستی در اطرافش می بیند. خود او میگفت برای این هرگز فرشته ای نکشیده ام که هرگز فرشته ای ندیده ام. در عین حال او علاقه فراوانی به مادیت طبیعت داشت – بافتها، جرمها، مواد تشکیل دهنده عالم. این ویژگیهای نقاشی او را که بعدها «رئالیسم» یا «واقعگرایی جدید» نام گرفتند در پرده دختران روستایی اش می توان دید. رنگ گذاری خمیری پرمایه ای در اجرای صخره ها بافت مادی ملموسی به شکلهای طبیعی آنها می بخشد. برای تأکید بر بعضی نقاط انتقالی علفها و تخته سنگها کوربه نوری طبیعی بر آنها می تاباند، با این که منبع نور با همه آنها نسبت یکسانی ندارد. رابطه فضایی پیشزمینه و پسزمینه با قواعد پرسپکتیو متعارف نمی خواند و موجب تأکید بر اشخاص و نقاط ثقل منظره می گردد. بازتابهای نور و سایه های تاریک به ترکیب بندی زمین شناختی منطقه غرابتی می بخشند که خاص دره لو زادگاه نقاش است. کوربه با استفاده از قلم موی پهن ورنگ گذاری ضخیم نامنظم تصویری از منظره ارائه می دهد که بیشتر بیانگر جوهره آن است تا صفات ظاهریش. برخورد تحلیلی کوربه با ساختار منظره طلیعه روش منظره سازی سزان در اواخر قرن است (رک. فصل ۵).
برای درک بهتر دختران روستایی باید آن را در متن جامعه زمانه اش نگریست. هنگامی که این اثر خلق شد جوامع اروپایی اغلب روستایی بودند. مردم زیاد جابجا نمی شدند و ۸۸ درصد جمعیت در محل تولد خود زندگی می کردند. بی سوادی گسترده بود و در فرانسه یک چهارم مردم زبان معیار را نمی دانستند و به لهجه های محلی خود سخن می گفتند.
گوستاو کوربه، دختران روستایی، ۱۸۵۱، رنگ روغن، روغن روی بوم، طرح اولیه، | ۵۴۶۶ سم، نگارخانه شهر لیدز.
فقر شدیدی در روستاها حاکم بود. سوء تغذیه، آب ناپاک، و عدم رعایت بهداشت (دهقانان در فاصله کمی از حیواناتشان زندگی می کردند موجب بروز انواع بیماریها و میزان بالای مرگ و میر در میان روستاییان بود.
کوربه با مقایسه ای باریک بینانه و بهره برداری از عناصری صوری برای تقویت پیام خویش از دختران روستایی بیانیه ای اجتماعی می سازد. سه دختر که مدلهایشان خواهران او بودند، به ترتیب از چپ به راست: زوئه، زلی، و ژولیت) صدقه ای به دختران روستایی مراقب گاوها می دهند. طبیعت دره لو پسزمینه ای برای این صحنه است. ترکیب بندی اثر منعکس کننده سطح بیضوی آبگیر است که دو گروه آدمها و گاوان در چپ و راست اش بدان توازن می بخشند. آبگیر در حلقه معبرهایی قرار دارد که با دقت اما بدون نظم خاصی در بستر طبیعت تعبیه شده اند. حجم گروه آدمها به کمک حجم پردازی طبیعی، رنگ آمیزی پرتنوع، و سایه های بلند آنها قانع کننده شده است. در مقابل، فشردگی فضای پیشزمینه و پسزمینه – فضایی که شکل درخت در امتداد محور عمودی هرم بدنها تقطیعش می کند – و اجرای تقریبا دوبعدی گاوها را داریم. حیوانات به شکل طبیعی ارائه نشده اند و سایه ندارند و تضاد بارزی بین بدن و زمین ایجاد می کنند.
گروه بدنهای سمت چپ به صورت نقوش برجسته ای در منظره خودنمایی می کنند در حالی که بدنهای سمت راست به شکلی تخت بر روی بوم چسبیده اند. این تمهید توجه را جلب می کند به صحنه صدقه دادن دختران شهری به دختران روستایی. این بهره برداری هوشمندانه از عناصر صوری اثر به منظور تأکید بر پیام اجتماعی آن را ما اکنون درک می کنیم، ولی منتقدان در زمان حیات کوربه این نقاشی او را زشت و عوامانه شناختند. با عدول او از ترکیب بندی سنتی منظره مخالف بودند و به علت این که فضای آن را با بدنهای آرمانی و مضامین تاریخی پر نکرده بود در سالن ۱۸۵۲ با انتقاد شدید روبرو شد.
در نمایشگاه بین المللی ۱۸۵۵ هیئت داوری چند اثر کوربه را پذیرفت ولی دو پرده دیگرش خاکسپاری در آرنان و کارگاه نقاش را که خود او از بقیه مهم تر می دانست رد کرد. کوربه چنان به خشم آمد که بر آن شد غرفه ای برای خود ترتیب بدهد. در این نمایشگاه شخصی که «پاویون دو رئالیسم» نام گرفت بیش از چهل اثرش را به تماشاگذاشت و رئالیسم با نام کوربه مترادف شد.
مانیفست کوربه کارگاه نقاش برای کوربه اثر مهمی بود زیرا چکیده ای از آرای شکلی و نشانه شناختی او به دست می داد، چنان که خود در عنوان فرعی آن یادآور شد: تمثیلی واقعی از هفت سال زندگی هنری من. کوربه این مانیفست یا بیانیه اش را در قالب یک «مکالمه قدسی» عرضه کرد، قالبی که مشتق از محجرهای سه تکه محرابها در ایتالیای نیمه قرن پانزدهم بود.
گوستاو کوربه، کارگاه نقاش، ۱۸۵۴ – ۵۵ ، رنگ روغن روی بوم، ۵۹۷×٣۶۰ سم، الوور، پاریس.
با استفاده از این قالب، نسبتی با شمایلهای مسیحی تداعی می شد. در ترکیب بندی سه پارۂ اثر، سه قشر جامعه عصر کوربه به تصویر در می آیند: سمت چپ، دنیای بیرون که یک کاسب، یک کارگر و زنش، یک شکارچی، و یک پیرمرد را در بر می گیرد؛ سمت راست، جهان هنر و سالنی که دوستان و آشنایان نقاش از جمله شانفلوری، پرودون، و بودلر در آن به چشم می خورند؛ و مرکز، عالم نقاش که خود کوربه، مدلش، و یک کودک را نشان می دهد. در این اثر نیز او به روش معمول خویش چهره ها و بدنها را به کمک نور معرفی و حجم پردازی می کند بدون این که منبع نور را نشان دهد.
به کمک تناوب جلوۂ سایه روشن، کوربه حجمهایش را در نیمه پایین ترکیب بندی به شکل افریزی می چیند و آن را در مقابل دیوار عجیب نامفهومی که حکم زمینه جلوه بخشی را برای توده سنگین بدنها در زیرش پیدا می کند قرار می دهد. در گروه مرکزی، اقتباسی نواز مضمون کهن دوره های عمر انسان می بینیم.
گروه کوچک مادری که به طفل شیرخوارش شیر می دهد (در گوشه سمت چپ پشت بوم نقاش) بیانگر دوره نوزادی و آغازگر چرخه زندگی است. از چپ به راست، پس از او پسر ایستاده را می بینیم که دوره بعد یعنی کودکی را نشان می دهد. سپس نقاش و مدلش با منظره ای که روی سه پایه است از دوران بزرگسالی حکایت می کنند که مرکز توجه اثر است. در پشت بوم نقاش، سباستیان مصلوب پایان بخش چرخه است. جمجمه پیش پای قدیس وی را به مأمور نشسته کفن و دفن و دنیای سمت چپ کار که او بخشی از آن است پیوند می دهد.
سه زن در سه لایه تصویر نماینده سطوح مختلف واقعیت اند و ارتباطی صوری و نمادین بین سه دنیا برقرار می کنند: در گروه چپ، زن کارگر در پسزمینه و پشت متصدی کفن و دفن که متوجه بیرون است؛ در گروه میانی، مدل نقاش در میانزمینه که رو به زن کارگر دارد؛ و زن سالن رو در پیشزمینه گروه راست که امتداد نگاهش قطری در داخل اثر از راست به چپ می سازد.
گوستاو کوربه، سنگشکنان، رنگ روغن روی بوم، ۱۸۴۹ ،
کوربه و بوم نقاشی اش مرکز توجه و محور اثر را تشکیل می دهند. بوم، با زاویه ای نسبت به سطح تصویر، فضای پیشزمینه را با دیوار پسزمینه پیوند می دهد. موقعیت آن تنها به کمک آشکال مبهمی ارائه می گردد که آویخته بدان یا در مقابل آن به نظر می رسند و کوربه آدمهایش را همچون نقوش برجسته کلاسیکی نسبت به آنها تعریف می کند..
نقش محوری بوم در ترکیب بندی به منظره روی آن نیز تسری می یابد. این که نقاش می تواند منظرهای بسازد بی آن که منظره واقعی یا طرح منظرهای پیش روی داشته باشد، تأکیدی است بر اهمیتی که کوربه به خلاقیت هنرمند می دهد. نقاش و کار عملی خلق اثر در کارگاهش، از نظر کوربه، عالی ترین واقعیت اند. ولی برای تشخیص واقعیت از تمثیل در کارگاه نقاش به قرائنی بیش از آنچه کوربه در اختیار بیننده اثرش میگذارد نیاز است.
کوربه آثارش را مانیفستی ساخت برای بیان حقیقت زندگی بشر و حال و روز انسان؛ که به کمک نوآوریهای فنی او برداشتی دیگر از کار هنر و هنرمند به دست داد، بسیار متفاوت با تعبیر رسمی آن که در کار نقاشانی از قبیل انگر جلوه گر می شد.
گدرآوری توسط : لیلا طیبی فرد
چند اثر معروف دیگر کوربه :