4 جلدی حرفه داستان نویس
- نویسنده : فرانک ای.دیکسون،ساندرا اسمیت
- مترجم : کاوه فولادینسب، مریم کهنسال نودهی
- ناشر : نشرچشمه، زاوش
مقدمهی مترجمان
داستان کوتاه و رمان – مانند بیشتر پدیدههای مدرن دیگر برای ما ایرانیها محصولاتی وارداتی اند. از همان زمانی که محمدعلی جمالزاده یکی بود، یکی نبودش را با الهام از الگوهای غربی نوشت، نویسندهی ایرانی به مصرف کنندهی تولیدات غربی تبدیل شد و هر چند در آن لحظهی نخست، آشنایی با یک قالب هنری جدید میتوانست امتیازی هم باشد یا حتا لازم تلقی شود، ایراد کار این جاست که به این روند هنوز هم بعد چیزی حدود نود سال کموبیش ادامه دارد. در همهی این سالها بیشتر نویسندههای ایرانی – و بی تردید نه همه شان[1] – که جدا از جامعهی ایرانی نبودهاند و همیشه معلق بودهاند میان عرفیگری و ساده خواهی سنتی و قانونمداری و نظممندی مدرن، همیشه یکی به نعل زدهاند و یکی به میخ: وقتی صحبت از شیوهی زندگی و رفاه اجتماعی هنرمند مدرن به میان آمده، مدرن و پیشرو بودهاند و وقتی صحبت از علم مداری و دقت هنرمند مدرن به میان آمده، خودشان را زده اند به آن راه که تهش متصل میشده به معناگرایی شرقی. به همین دلیل هم چندان دلیل یا لزومی ندیدهاند که اگر می خواهند سراغ خلق داستان کوتاه و رمان بروند، پیش از هر کار دیگری شناخت علمی مناسبی نسبت به آن پیدا کنند؛ شناختی که در فقدان کم کمک تاریخی دانشکدههای ادبیات داستانی در این مملکت، میشد از راه مطالعهی کتابهای تخصصی و فنی با حضور در کارگاهها و جلسههای مختلف به دستش آورد. از بسیاری نویسندههای ایرانی معاصر، چه در محفلهای رسمی و چه در محفل های غیررسمی، شنیده شده که به بکارت اندیشه اهمیت فراوانی میدهند و ترجیح میدهند پاکی و صافی ذهن شان را با عبارتها، واژهها و اصطلاحهای فنی برهم نزنند و نیرو و انرژی درونی شان را خالص وخلص نگه دارند برای خلق شاهکارهای ادبی. این جا درست همان جایی است که هنرمندی که ابزار کارش ابزاری مدرن است، رو می آورد به استدلالهایی که با اندیشه ی مدرن در تضاد و تعارض است. نتیجهی چنین شیوهی استدلالی همین اوضاع و احوال بی حساب و کتابی میشود که سالهاست گریبان ادبیات داستانی ما را گرفته؛ اوضاع و احوالی که بسیاری ربطش دادهاند به ممیزیها و دست بردنها و توقیف کردنها. بی تردید ممیزیهای بی حساب و کتاب و کم وبیش سلیقهای و قرائت سیاسی کردن از هر داستانی و از هر جملهای در هر داستانی، ضربهای مهلک به پیکر ادبیات داستانی یک مملکت میتواند وارد کند، اما سؤال اینجاست که آیا ناتوانی بسیاری از نویسندههای ایرانی – و به خصوص جوانترها – در خلق یک جهان داستانی تأثیرگذار با تعدادی شخصیت به یادماندنی یا صحنههایی زنده و مانا هم تحت تأثیر همین برخوردهای سلیقهای و سیاست زدگی است؟ بیشتر و پیش تر از اینها به نظر می رسد آنچه نمیگذارد ادبیات داستانی ایرانی در جهتی درست رشد کند و به بلوغ نزدیک شود، سنت نادرستی است که میگوید «برای داستان نوشتن به قلم و کاغذ كافيه» و به همین سادگی آن عامل اساسی یعنی شناخت و آگاهی را کنار می گذارد. اگر از آن جملهی کذایی، واژهی «داستان» را حذف کنیم، همه چیز درست میشود: «برای نوشتن به قلم و کاغذ کافیه.» و این نوشتن در معنای عام است. اما کسی که میخواهد «داستان» بنویسد، اول از همه باید داستان را بشناسد و بداند «داستان» نوشتن دقیقا یعنی چه و بداند که داستان با مقاله و گزارش و خاطره و سفرنامه و یادداشت روزانه – که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند – متفاوت است.
متأسفانه در همهی این نود سالی که از عمر داستان مدرن فارسی میگذرد، شناخت اصول و مبانی داستان نویسی بیشتر از هر چیز دیگری مورد غفلت قرار گرفته و گواه این مدعا اندک بودن منابع مکتوب در این زمینه است. این نکته را میتوان یکی از مهم ترین دلایل رکود ادبیات داستانی ما در داخل کشور و عدم توفيق آن در خارج کشور دانست. حالا چند سالی است که نسل جدیدی از نویسندههای جوان با سرعتی زیاد دارند وارد بازار ادبیات و چرخهی تولید ادبی ایران میشوند. باید تلاش کرد تا این نسل جدید با اصول و مبانی فنی هنر داستان نویسی آشنا شود و متوجه شود که درست داستان نوشتن و درست با مخاطب رابطه برقرار کردن، بدون شناخت اصول و مبانی جهانی داستان نویسی مقدور نیست.
حرفه: داستان نویس تلاشی است در این مسیر، پیشنهاد ترجمهی این کتاب را آقای جمال میرصادقی به ما داد. وقتی یک بار خواندیمش، دیدیم هم مسائلی را مطرح میکند که جاشان در منابع مکتوب ما خالی است و هم نویسندههای متعددی دارد که حضورشان و تنوع دیدگاههاشان تکثرگرایی مناسبی را در مجموعه به وجود میآورد. خواندن و بازخوانی کتاب به زبان اصلی، ترجمه و ویراستاریاش و در نهایت اضافه کردن زیرنویسها برای آشنایی هر چه بیشتر مخاطب فارسی زبان با نویسندههای بزرگ، شخصیت های داستانی ماندگار و مجلهها و جایزه های مهم ادبی جهان، سه سال زمان برده و البته این کار، کاری کم و بیش نامستمر بوده و دلیلش هم دویدن دنبال زندگی.
مجموعهی حرفه: داستان نویس ترجمهای است از مجموعهی Handbook of Short Story Writing. در این مجموعهی چهار جلدی، مقالههای مستقلی از نویسندهها، منتقدان و مدرسان ادبیات داستانی گرداوری شده است. جلد اول مجموعه به عنوان یک مدخل دربارهی «اهمیت داستان»، «نویسندگی به عنوان حرفه» و «ایده پردازی» بحث میکند. در جلد دوم و سوم مجموعه مسائل تکنیکی به بحث گذاشته میشوند و نویسندههای مقالهها به شکلی عملی و یا مثالها و نمونههای قابل درک تلاش می کنند تا عناصر داستان را به مخاطب معرفی و چگونگی ساخت و پرداختشان را در داستان تشریح کنند. «پیرنگ»، شخصیت پردازی» و «زاویه دید» مباحث جلد دوم مجموعه را تشکیل میدهند و در جلد سوم نیز «صحنه پردازی»، «تغییر وضعیت و موقعیت»، «گفت وگو» و توصیف» به بحث و بررسی گذاشته میشوند. در جلد چهارم مسائل تکمیلی مورد بررسی قرار میگیرد: ساخت و پرداخت «اول، وسط و آخر» داستان، شگردهای مغفول»، «بازنویسی» و «فروش داستان».
امیدواریم این مجموعه بتواند برای اهالی ادبیات و دوست داران داستان مفید واقع شود و ناگفته پیداست تنها در این صورت است که هدف ما از انجام این کار برآورده خواهد شد.
کاوه فولادی نسب / مریم کهنسال نودهی
اول آبان ماه ۱۳۹۰
[1] . و البته در همهی این سالها تک ستارههایی هم وجود داشته اند که به ادبیات داستانی ایران نور دادهاند و آثارشان – هر کدام – غنیمتی برای فرهنگ، هنر و ادبیات فارسی محسوب میشود اما از فرهنگ و هنری با این پیشینه توقع بیشتر است
داستان نویسی خوب است حتی اگر به یک جلد هم نرسد