گالریداری را به عنوان یک اتفاق فرهنگی نگاه میکنم
میزان گفتوگوهای هنری در جامعه معاصر ایران کم شده است /از خوشنویسی و نقاشی تا گالریداری در گفتوگو با جواد بختیاری
مریم درویش: جواد بختیاری معتقد است، نقاشیهای او در ایران کمتر دیده شده و به همین دلیل بیشتر به عنوان خوشنویس شناخته میشود.
به نقل از سرویس هنری هنرآنلاین : جواد بختیاری از هنرمندان خوشنویس مطرح ایران است که علاوه بر تحصیل نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دارای دکترای تاریخ هنر از کالیفرنیا است. بختیاری پس از سالها فعالیت هنری در ایران و امریکا تصمیم گرفت گالری “نقش و خط” را در تهران افتتاح کند. گالری که به زعم او با هدف ایجاد گفتمانهای فرهنگی و ترویج این نوع نگاه در جامعه هنری تاسیس شده است. به همین مناسبت با این هنرمند درباره زندگی هنری و رویکردهایش در گالریداری گفت و گو کردیم که در ادامه میخوانید:
آقای بختیاری، چطور شد تصمیم گرفتید گالری “نقش و خط” را تاسیس کنید؟
در چند سال اخیر گالری ما فعالیتهایی در زمینه برگزاری رویدادهای هنری داشت اما این کارها به شکل رسمی و مداوم انجام نمیشد. سرانجام تصمیم گرفتم گالری “نقش و خط” را با نمایشگاه “یادمان مرتضی ممیز” در روز ۲۷ بهمن به صورت رسمی افتتاح کنیم. از آنجایی که من برای شخصیت و هنر آقای ممیز همیشه احترام قائلم و با ایشان انس و الفتی هم داشتم، خواستم اولین نمایشگاه این گالری با نام و یاد استاد مرتضی ممیز برگزار شود. به همین خاطر برای این نمایشگاه از همدورهها و همکلاسیهای ایشان افراد شاخص و مشهوری را که عمدتاً نقاش هستند، انتخاب کردیم تا آثار آنها به یاد استاد ممیز به نمایش درآید. مرتضی ممیز یکی از نخبگان هنر ایران بوده و ما سعی کردیم آثاری را جمعآوری کنیم که در این نمایشگاه شأن ایشان حفظ شود.
به نظر میرسد در گالری “نقش و خط” بیشتر به دنبال نمایش گذاشتن آثار نقاشی و خوشنویسی هستید، رویکرد و سیاستگذاری خاصی را برای این گالری در نظر گرفتهاید تا آثار مدرن و معاصر را هم به نمایش بگذارید؟
علاقهمند هستیم که گالری “نقش و خط” را تبدیل به یک مرکز فرهنگی و یک پاتوق خوب هنری کنیم اما باید برای این کار سخت تلاش کنیم و فعلاً نمیتوانیم در این زمینه مدعی باشیم. برای این گالری رویکردی را ترسیم کردیم که در سال فقط ۵-۴ نمایشگاه جمعی از هنرمندان برجسته در حوزههای نقاشی، گرافیک، نگارگری و مجسمهسازی برگزار کنیم. بنا داریم در کنار نمایشگاههای گالری، یک سری فعالیتهای دیگر مثل گفتوگو هم انجام دهیم. من تاریخ هنر خواندم و علاقهمند هستم که در حوزههای مختلف هنر، دیدگاهم را منتقل کنم. میزان گفتوگوهای هنری در جامعه معاصر ایران خیلی کم شده و ما به شدت نیاز به مرکزی برای این گفتوگوها داریم. الان گفتوگوهایی که در جامعه انجام میشود همراه با خشم است و معمولاً اگر کسی با سلیقه ما مخالفت کند، دشمن او میشویم. ما این دشمنیها را حل نمیکنیم اما میخواهیم یک کوششی کنیم تا آدمها با یکدیگر گفتوگو کنند. طرح دیگر ما این است که در این مجموعه امکانی را فراهم کنیم تا اگر کسی از اصل یا کپی بودن یک اثر هنری اطلاعی نداشت، کارشناسان حوزه مجسمه، نقاشی و خوشنویسی، آثار مورد نظر را کارشناسی کنند و اطلاعات کافی را به خریدار اثر بدهند. من زمانی که در انجمن خوشنویسان مسئولیتی داشتم این کار را انجام دادم و حالا میخواهم در گالری نقش و خط هم این اتفاق صورت بگیرد.
با توجه به اینکه اشاره کردید تعداد نمایشگاههای گالریتان در طول سال محدود است، مدت زمان برگزاری آنها به چه صورت خواهد بود؟
طبیعتاً وقتی هنرمندان برای برگزاری یک نمایشگاه وقت میگذارند، ما نمیتوانیم زمان نمایشگاهشان را خیلی کم در نظر بگیریم. از طرفی، به خاطر تعطیلات متعددی که در کشور وجود دارد، دست ما برای تصمیمگیری در مورد این مسئله خیلی باز نخواهد بود. با این حال در نظر داریم هر نمایشگاهی که در گالری “نقش و خط” برگزار میشود، حداقل دو هفته و حداکثر یک ماه به طول بیانجامد.
بعضی از گالریها سعی میکنند تعریف خاصی برای گالریشان داشته باشند و به عنوان مثال بیشتر برای هنرمندان جوان یا هنرمندان شهرستانی نمایشگاه بگذارند. شما چنین برنامهای را برای گالریتان در نظر نگرفتهاید؟
اینکه بخواهیم به جوانان با استعداد و شهرستانی فرصت نمایش آثارشان را بدهیم، فیالنفسه رویکرد خوبی است و به نظرم اگر گالریدارها این کار را انجام دهند، یک کار فوقالعاده صورت میگیرد، ولی ما در امر گالریداری رویکرد دیگری داریم و میخواهیم یک مرجع از آثار تجسمی تهیه کنیم تا به جامعه نشان دهیم که چه کسانی در این حوزه بهترین هستند. به عنوان یک نگاه تخصصی، در وهله اول علاقهمند هستیم آثار نخبگان نمایش داده شود. البته ممکن است در کنار ده هنرمند شناختهشده، ۳-۲ هنرمند کمتر شناخته شده را هم به گالری اضافه کنیم. تلاش من این است که بتوانم همه هنرمندان برجسته را زیر یک سقف بیاورم. نگاه من به گالری یک نگاه تجاری نیست و به عنوان یک اتفاق فرهنگی به گالریداری نگاه میکنم.
بخشهای نظری، نشستها و گفتوگوهای اولین نمایشگاه گالری “نقش و خط” به چه شکل خواهد بود؟
در این نمایشگاه ما دو نشست برای واکاوی شخصیت مرتضی ممیز و رویکرد دیگر نقاشها برگزار خواهیم کرد. منتها به دلیل تعداد زیاد نقاشیها و توجه به این امر که عنوان ما در این نمایشگاه نقاشی نیست، خیلی روی این قضیه متمرکز نمیشویم و بیشتر به واکاوی شخصیت هنری آقای ممیز و تأثیراتی که بر جامعه ایرانی گذاشتهاند میپردازیم. در مقدمه بروشور این را آوردهام که مرتضی ممیز سطح سلیقه و استاندارد زیباشناسی جامعه ما را ارتقاء داده است. در ۵۰-۴۰ سال اخیر نقش ممیز خیلی پر رنگ بوده و میخواهیم این را واکاوی کنیم که یک هنرمند زبده در عصر خودش چگونه میتواند بر سطح زیباشناسی مردم تاثیر بگذارد؟ جامعه هنرهای تجسمی، جامعه چندگانهای نیست و توجه آدمها به آن خیلی زیاد است. در این حوزه نقش ممیز خیلی پر رنگ خواهد بود و ما در نمایشگاه پیش رو به این موضوع اشاره خواهیم کرد.
تشخص یک جامعه، در احترام به برگزیدگانش است. البته باید به دور از تعصب، گزافهگویی و احترام افراطی باشد. گاهی اوقات یک هنرمند را در الفاظ و القاب سنگین مخفی میکنیم که خودمان هم فراموشمان میشود ارزش واقعی و قد آن هنرمند چه میزان بوده است. متأسفانه ما قد و اندازههایمان مشخص نیست و گاهی راجع به خودمان دچار افراط و تفریط میشویم. ما باید بتوانیم هنرمندان برگزیده را در یک حالت خالص برای جامعه بازشناسی کنیم. گالریها و رسانهها در بازشناسی جایگاه دقیق آدمها نقش مهمی دارند. در فضای خارج از کشور برای هنر یک هنرمند به میزان ارزشی که دارد، احترام قائل میشوند و کسی را بیجا بزرگ نمیکنند، اما در فضای داخل کشور اینطور نیست و ما دوست داریم آدمهای کوچک را بزرگ کنیم و یا آدمهای بزرگ را کوچک جلوه دهیم.
شما هم نقاش هستید و هم خوشنویس. کدام یک از این فعالیتهای هنری برایتان پر رنگتر بوده است؟
من نقاشی کردن را از ۴ سالگی شروع کردم و زمانی که ۸ سالم بود، نقاشیام پشت مجله “پیک” به چاپ رسید که در بروجرد اتفاق منحصر به فردی محسوب میشد. با تشویق خانواده و دوستان نقاشی میکشیدم تا اینکه گفتند از نقاشی پول در نمیآید و باید درس دیگری را بخوانم. سال ۵۳ در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه شیراز پذیرفته شدم و آنجا هم صبح تا شب نقاشی میکشیدم. برای بورسیه فوقلیسانس پیشنهاد خوبی از خارج کشور داشتم اما من عاشق فضای هنری بودم و فضای هنری دانشگاه تهران برایم خیلی جذاب به نظر میآمد. سال ۵۷ با رتبه اول کنکور به دانشکده هنرهای زیبا رفتم. در دانشکده فرصت ایجاد شد که در خدمت آقای ویکتور دارش، تکنیکهای مجسمه را کار کنم اما با انقلاب فرهنگی دانشگاهها تعطیل شد و من دوباره به سراغ نقاشی رفتم و آن را ادامه دادم.
به دنبال تحقیق و مطالعه در زمینه هنر آبستره میگشتم که “خط” را برای کمک در این قضیه به من معرفی کردند. پاییز سال ۵۹ به موزه هنرهای تزیینی رفتم و آنجا بر روی دیوار یک تابلو خوشنویسی از خط میرزا غلامرضا اصفهانی توجه مرا به خودش جلب کرد. اولین بار بود که یک تابلو خط اصل را روی دیوار میدیدم و برایم بسیار جذاب بود. فردای آن روز وارد انجمن خوشنویسان شدم و دورههای ۴ ساله را در ۹ ماه به صورت فشرده به پایان رساندم. پس از مدت کوتاهی در اوایل سال ۶۰ مدرس انجمن خوشنویسان شدم و عمدتاً آن سالها بار سنگین کارم در زمینه خوشنویسی بود. ۳ سال بعد در موزه هنرهای معاصر نمایشگاهی برگزار کردم و در سال ۶۶ اولین کتابم را در زمینه خوشنویسی به چاپ رساندم. نمایشگاههایم در ایران خوشنویسی بودند و در کنار آنها یکی دو تابلو نقاشی هم قرار میدادم. نقاشیهای من بیشتر در خارج از کشور به نمایش درآمده و چون در ایران وجه نقاشی من کمتر دیده شده است، مرا بیشتر به اسم خوشنویس میشناسد.
یکی از مهمترین دستاوردهای شما، رسیدن به نسبتهای طلایی در خط نستعلیق است. این نسبتها را چطور کشف کردید؟
سال ۶۳ نسبتهای طلایی را با رعایت تمام اصول زیباشناسی و با علم ریاضی و هندسه در خط نستعلیق کشف کردم که این اتفاق بزرگی برای خط نستعلیق بود. همان سال خلاصه این مطلب در شماره نهم فصلنامه “هنر” به چاپ رسید و در حال حاضر برای زیباشناسی خط یک مرجع معتبر محسوب میشود. نسبتهای طلایی در ایران کاملاً جا افتاده است و خوشنویسان ما در زمان تیموریان اینکار را پایهریزی کردهاند و در اواخر دوره صفویه شکل کاملی به خود گرفت.
نسبتهای طلایی خط نستعلیق مایه مباهات حوزه هنرهای تجسمی محسوب میشود و من آن را به دنیا هم معرفی کردهام. این شعار را در همهجای دنیا گفتهام که” تنها دست ساخته بشر در طول اعصار حیاتش که بر نسبتهای طلایی کاملا منطبق است، خط نستعلیق است.”
در هیچجای دنیا، بشر نسبت طلایی را در ساختههای خودش اینقدر دقیق رعایت نکرده است. خط نستعلیق از این بابت بینظیر بوده و در من به لحاظ هنری و بُعد ریاضی، شیفتگی به وجود آورده است. نسبتهای طلایی، پایه زیباییشناسی بشر و جهان هستی هستند. حتی در طول و عرض کهکشان راه شیری و در گل آفتابگردان هم این نسبتها را داریم.
شما فعالیتهایی هم در تلویزیون داشتید. چگونه با تلویزیون وارد همکاری شدید؟
همکاری من با تلویزیون در برنامه “دو قدم مانده به صبح” برای معرفی هنرهای مختلف صورت گرفت. در حدود ۱۲۰ قسمت از این برنامه شرکت کردم و به عنوان کارشناس صحبتهایی را راجع به حوزههای گوناگون هنر اظهار داشتم.
چطور شد تصمیم گرفتید به آمریکا بروید و در زمینه تاریخ هنر تحصیل کنید؟
من برای ادامه تحصیل به کشور آمریکا رفتم اما آنجا در کنار فعالیتهای خودم به تحقیقاتی در زمینه هنر ایران پرداختم و در یکی از دانشگاههای کالیفرنیا ثبت نام کردم؛ اما برای تحقیقات در زمینه هنر ایران یکی از بهترین مراکز تحقیق و پژوهش در زمینه هنر خاورمیانه موزه آرتور سکلر در واشنگتن است را انتخاب کردم. زیرا این مرکز منابع فوقالعادهای برای تحقیق هنر ایران داشت. بنابراین یک دوره پژوهشی در موزه سکلر واشنگتن گذراندم. نتایج تحصیلاتم در زمینه تاریخ هنر را در کتاب “هنر ایران” آوردهام. این کتاب هنوز فرصت چاپ به زبان فارسی را پیدا نکرده است اما یک تطبیق فوقالعاده در این کتاب شکل گرفته است.
در کشور آمریکا برخورد با هنرمندان خارجی چگونه است و مدیران هنری آن جا چقدر میان هنرمندان آمریکایی با هنرمندان خارجی تمایز قائل میشوند؟
در کشور آمریکا ملیت معنا ندارد و برای آنها فقط کیفیت نقاشی و میزان توانایی نقاش مهم است. من از دید آنها مهاجر نیستم، بلکه یک نقاش هستم که در آن کشور زندگی میکنم. تا به حال پیش نیامده که کسی به خاطر ملیت تحویلم نگیرد. زمانی که برای برپایی نمایشگاه به شهر نیویورک رفتم، صاحب یکی از گالریها گفت تا ۸-۷ سال آینده نمیتوانم به شما نوبت بدهم چون قبل از شما 300 نقاش از ملیتهای دیگر نوبت گرفتهاند. شناخته شدن در آمریکا کار سختی است چون هنرمندان زیادی در آنجا فعالیت میکنند. یک نقاش در آمریکا حدود ده هزار رقیب قدرتمند دارد و اگر بخواهد سری میان سرها در بیاورد، باید تبلیغات گستردهای انجام بدهد.
هنرمندان ایرانی در آمریکا تشکل خاصی دارند یا هر کدام به طور جداگانه فعالیت خودشان را انجام میدهند؟
برخلاف سایر ملتها، هیچ تشکل ایرانی در کشور آمریکا شکل نگرفته که از هنرمندان حمایت کند. خرید آثار هنری برای ایرانیهای مهاجر در الویت چندم است و اگر هم بخواهند اثر هنری بخرند از ایرانیها کار نمیخرند. یک هنرمند کرهای وقتی میخواهد به آمریکا برود، ۳۰-۲۰ نفر آنجا منتظرش هستند و برای او نمایشگاههای مختلف میگذارند تا بتواند مسیرش را پیدا کند. اما آرتیست ایرانی پول و انرژی زیادی صرف رفتن به آمریکا میکند و چون هنرمندان ایرانی در آمریکا هیچ تشکلی ندارند، تمام انرژی آن آرتیست صفر میشود و بدون مخاطب به ایران برمیگردد.
صحبتهای پایانی؟
در جامعه ما اختلاف سلیقهها در همان حد اختلاف سلیقه باقی نمیماند و به سمت اختلاف عقیده و اختلاف ایدئولوژی کشیده میشود. بر سر یک اختلاف سلیقه کوچک ممکن است حق حیات را هم از طرف مقابل بگیرند. ما خیلی سعی نداریم که با یکدیگر دیالوگ برقرار کنیم و برای بالا بردن صبرمان کوششی نکردهایم. این مسائل با شعار دادن حل نمیشود و باید نشستها و گفتوگوهای زیادی صورت بگیرد تا متوجه شویم این اختلافها فقط بر سر یک تفاوت سلیقه یا سبک است.
ما باید بین هنر هنرمند و شخصیت فکری او فرق بگذاریم و اگر این کار را انجام بدهیم، میتوانیم از هنر همه هنرمندان بهره ببریم. اینکه بخواهیم اثر هنری یک شاعر یا موزیسین که هم فکر ما نیست را نادیده بگیریم، به جامعه صدمه خواهد زد و جامعه و هنرمند از یکدیگر بیبهره خواهند شد. در خارج از کشور بین هنر و شخصیت هنرمندان مرز مشخصی وجود دارد ولی ما این مرز را مخدوش کردهایم و هنر هنرمند را همراه با شخصیتش قضاوت میکنیم. به نظرم یک مجموعهای باید این تفکیک را انجام دهد و این یخ را به مرور زمان آب کند، در این صورت جامعه ما میتواند از تلطیف روانی و فرهنگی بهرهمند شود.