سولماز نباتی

گروتسک در عصر ماشین ها
همه چیز درحال سرعت گرفتن است. همه چیز در حال پیشرفت است. ساختمانها بلندتر، ماشینها سریع تر و خیابانها شلوغ تر روز به روز می شوند و زیست انسانی، با شیب تندی به سمت پوچی میرود! در میان این هیاهوی دنیای پسامدرن، انسان از خودش تهی شده است. بشری که روزگاری بدون هم زیستی با هم نوعانش نمی توانست به زندگی ادامه دهد حالا در انزوای خود، حبس شده است. بدون آن که حتی درکی صریح از فردیتش داشته باشد.
انسانها امروز در دام پیچ و مهرهها و سیمها و چرخ دندهها اسیر شده اند. ماشینهای انجام وظیفهای که بیشتر نمردهاند، تا زنده.
سولماز نباتی، نقاش جوانی که هنرش ابزاری برای اعتراض وضع موجود است، با بازنمایی دنیای خشنی که روح زندگی را مکیده است و روزمرهی ربات گونهی انسان معاصر، بیدارباشی میدهد به تمام مخاطبانی که شاید شرایط کنونی را عادی بپندارند.
آثار سولماز نباتی فضایی سورئال، تیره و به دور از رنگ و لطافت دارند. نقاشیهایش برای من تا حدی یادآور کارهای لوری لیپتون، نقاش آمریکایی است. آثاری گروتسک و مالیخولیایی با جزییاتی بسیار ریز که دقیق شدن در آنها وقت زیادی از مخاطب میطلبد. طنز سیاهی در کارهای او نهفته است. چیزی شبیه به یک دهن کجی یا طعنه به مخاطبانی که به زندگی در دنیای امروز خو گرفتهاند. او با وحشتی در فضای نقاشیهایش رخنه کرده است که این پیام را به بیننده میرساند: خیر! در این عصر هیچ چیز عادی نیست.
تکنیک کارهای او آبرنگ و راپید روی مقوا است. دو ابزار در تناقض با یکدیگر درست مثل بسیاری از آثار او که متشکل از عناصری پارادوکسیکال هستند.
اگرچه آثار این هنرمند در واکنش به دنیای بیرونی کشیده شده است اما نمیتوان انکار کرد آن چیزی که باعث میشود مخاطب با نقاشی های او درگیر شود و بتواند خودش و تجربهی زیسته اش را در آثار او ببیند، نه از دنیای خارج که برآمده از ضمیر ناهوشیار نقاش است و همین، چیزی است که در مواجه با اثر ما را با سوالاتی شخصی رو به رو میکند. پرسشی فردی و بنیادین مثل: چه چیزی در این نقاشی نهفته است که مرا مضطرب میکند؟