یازده نشانه ای که نشان می هد فاقد هوش هیجانی هستید: رفتارهایی وجود دارند که باید آنها را از عادات خود حذف کنید.
زمانیکه بحث هوش هیجانی برای اولین بار در بین مردم مطرح شد، هم چون حلقه ای گمشده در بین یافته ای عجیب و غریب بود. در 70 درصد مواقع افراد دارای ضریب هوشی متوسط عملکرد بهتری از کسانی دارند که از ضریب هوشی بالایی بهره مند می باشد. این امر نامتعارف شبه ای عظیم به این فرضیهِ گسترده وارد ساخت که ضریب هوشی یگانه منبع موفقیت است.
امروزه حاصل دهه ها تحقیق نشان می دهد که هوش هیجانی آن عامل مهمی است که افراد با عملکرد درخشان را از مابقی جمع متماییز می سازد. ارتباطات آن قدر قوی هستند که 90 درصد افراد با عملکرد ممتاز دارای هوش هیجانی بالا هستند.
بی شک تعداد افراد دارای هوش هیجانی کمتر از افراد تحصیل کرده است، اما تجربه نشان داده است که اهمیت هوش هیجانی در خلق یک رهبر بیش از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت (جک ولش).
هوش هیجانی آن خصیصه ای است که در ما قدری ناملموس می باشد. هوش هیجانی بر نحوه مدیریت رفتار ما، نحوۀ برخورد ما با پیچیدگی های اجتماعی و نحوۀ اخذ تصمیمات فردی ما برای رسیدن به نتایج مثبت تاثیر گذار است.
با وجود اهمیت هوش هیجانی ماهیت ناملموس آن درک میزان بهره مندی افراد از آن و اقدامات لازم برای بهبود آن در صورت فقدان هوش هیجانی را دشوار نموده است. همیشه می توان میزان هوش هیجانی خود را بطور علمی با استفاده از آزمونی که در کتاب هوش هیجانی 2.0 آمده است بسنجید.
متاسفانه آزمون های با کیفیت (و معتبر علمی) جهت سنجش هوش هیجانی رایگان نمی باشند. بنابراین داده های بدست آمده از سنجش میلیون ها نفر را تحلیل نمودم که توسط اسمارت تلنت[1] به منظور شناسایی رفتارهای معرف هوش هیجانی پایین در افراد انجام پذیرفته است. اینها رفتارهایی هستند که باید آن ها را از عادات خود حذف نمایید.
1- به سادگی دچار استرس می شوید.
احساساتی که در شما انباشته می شوند به سرعت به سمت ناراحتی حاصل از تنش و فشار و اضطراب سوق می یابد. احساساتی که اگر به آن ها توجهی نشود به جسم و روح آسیب خواهد زد. مهارت های هوش هیجانی می تواند از طریق شناسایی و غلبه بر شرایط سخت پیش از حاد شدن آن شما را در مدیریت بهتر احساسات خود یاری رساند.
افرادی که نمی توانند از مهارت های هوش هیجانی خود استفاده کند احتمالا به سایر ابزارهایی روی می آورند که در مدیریت خلقیات آنها کارآیی کمتری دارند. احتمال مواجه ی این افراد با اضطراب، افسردگی، سوء مصرف مواد و حتی افکار منجر به خودکشی بیش از دیگران می باشد.
2- در ابراز خود مشکل دارید.
افراد با هوش هیجانی بالا میان رفتارهای خوب، همدلی و مهربانی با توانایی بیان خود و ایجاد حدودی برای خود تعادل مناسبی برقرار می کنند. ایجاد چنین هماهنگی ماهرانه ای برای مدیریت و ادارۀ تعارضات ایده ال است. زمانیکه اکثر افراد با مخالف هایی رو به رو می شوند بطور ناخودآگاه رفتارهای پرخاشگرانه یا منفعالانه ای بروز می دهند. افراد دارای هوش هیجانی با دور نمودن خود از واکنش های احساسی نسنجیده تعادل و اعتماد به نفس خود را حفظ می نمایند.این امر آن ها را در مقابله با افراد موذی و بدقلق بدون دشمن تراشی توانمند می سازد.
3- دایره لغات احساس ضعیفی دارید.
همه افراد در مواجه با احساسات خود قرار دارند اما افراد محدودی هستند که می توانند به درستی این احساسات را در زمان بروز شناسایی نمایند. تحقیقات نشان می دهد که تنها 36 درصد از افراد قادر به انجام این کار هستند که این مسئله ای مشکل ساز است، زیرا احساسات نامشخص اغلب سبب کج فهمی هایی می شوند که به نوبۀ خود منجر به تصمیمات غیرمنطقی و اعمال زیان بخش می گردند.
افراد دارای هوش هیجانی بالا بر احساسات خود مسلط هستند چون ادراک مناسبی از آن دارند و از دایره لغات گسترده ی احساسی برای این منظور استفاده می کنند. در حالیکه بسیاری از افراد ممکن است تنها با گفتن اینکه حالم «بد» است احساس خود را توصیف کنند، افراد دارای هوش هیجانی بالا می توانند احساس زودرنجی، سردرگمی، اضطراب یا ستمدیدگی خود را بطور دقیق بیان نمایند. هر چه انتخاب واژگان شما دقیق تر باشد، نگرش و درک بهتری در مورد احساسات خود، علل بوجود آمدن آن و نحوۀ مقابله با آن خواهید داشت.
4 – به سرعت فرضیاتی می سازید و سرسختانه از آن ها دفاع می کنید.
افراد فاقد هوش هیجانی به سرعت عقیده ای را در ذهن خود شکل می دهند و سپس تسلیم جهت گیری تاییدی[2] می شوند. به این معنا که شواهدی را فراهم می آورند تا آراء و عقاید آنها تایید و هر گونه شواهدی ناقض آن را انکار کند. این افراد اغلب به شکل بسیار زَنَنده ای برای اثبات عقیدۀ خود دلیل می آورند. داشتن چنین رفتاری علی الخصوص برای رهبران خطرناک است چرا که ایده مدنظر آن ها تبدیل به استراتژی کل گروه می شود. افراد دارای هوش هیجانی اجازه می دهند تا افکارشان پرورده شود و قوام یابد چرا که می دانند اولین واکنش ها براساس احساسات انجام می پذیرد. آن ها به افکار خود زمانی برای توسعه یافتن و برخورد با نتایج و تبعات احتمالی و نظرات مخالف را می دهند. سپس ایده توسعه یافته ی خود را به موثرترین شکل ممکن ابراز می نمایند و نیازها و نظرات مخاطبان خود را نیز در این بین در نظر می گیرند.
5- فردی کینه توز هستید.
احساسات منفی حاصل کینه توزی در واقع نوعی پاسخ به استرس است. تنها اندیشیدن به این اتفاق شما را در موضع نزاع یا فرار قرار می دهد و این مکانیزمی حیاتی است که شما را وارد به ایستادن و مبارزه کردن یا فرار به عقب در هنگام مواجه با یک تهدید و خطر می کند. زمانیکه تهدیدی قریب الوقوع است این واکنش برای بقاء شما ضروری است، اما زمانیکه تهدید موضوعی قدیمی است نگه داشتن آن استرس شما را به کل از پای در می آورد و می تواند با گذر زمان عواقب ویرانگری بر سلامتی شما داشته باشد. در حقیقت محققان دانشگاه اِموری[3] نشان داده اند که حفظ استرس و عوامل استرس زا باعث بیماری های قلبی و فشار خون می شود. کینه توزی به این معناست که شما استرس ها را در خود حفظ می نمایید و افراد دارای هوش هیجانی می دانند که چگونه به هر قیمتی مانع این امر شوند. رهایی از کینه ها نه تنها به شما احساس بهتری می دهد بلکه می تواند باعث بهبود سلامت شما نیز شود.
6-اشتباهات را از خود دور نمی کنید
افراد دارای هوش هیجانی در عین حال که از اشتباهات خود فاصله می گیرند هرگز آنها را فراموش نمی کنند. این افراد فاصلۀ ایمن خود با اشتباهاتشان را به گونه ای حفظ می کنند که بتوانند همچنان آنها را مد نظر داشته باشند و بدین گونه قادرند خود را برای موفقیت در آینده تطبیق دهند و سازگار سازند. این امر نیازمند بهره مندی از خودآگاهیِ ارتقا یافته ای برای راه رفتن در مرز میان باقی ماندن در اشتباهات و به یادآوری آنها می باشد.
باقی ماندن در اشتباهات برای مدت طولانی باعث اضطراب و نگرانی می شود، در حالیکه فراموش کردن کامل آنها بطور قطع منجر به تکرار همان اشتباهات می شود. کلید رسیدن به تعادلی میان این دو در توانایی تبدیل شکست به پیشرفت و ترقی نهفته است. این امر موجب می شود که بتوانید در هنگام هر شکستی بار دیگر به پا خیزید و ادامه دهید.
7- اغلب احساس می کنید که به درستی درک نشده اید.
زمانیکه فاقد هوش هیجانی هستید درکِ نحوه ی مواجه و برخورد شما با دیگران دشوار است. احساس می کنید به درستی درک نشده اید زیرا پیام خود را به شکلی انتقال نمی دهید که برای مردم قابل درک باشد. افراد دارای هوش هیجانی حتی با انجام تمرین هایی در این زمینه می دانند که نمی توانند هر ایده ای را به طور کامل بیان کنند و انتقال دهند. افراد دارای هوش هیجانی متوجه هستند که چه هنگامی افراد سخنان و منظور آنها را به درستی درک نکرده اند. در این هنگام آنها رویکرد خود را تغییر و تصحیح می کنند و ایدۀ خود را مجددا به شکلی قابل درک بیان می کنند.
8- عوامل تحریک کنندۀ خود را نمی شناسید.
عوامل تحریک کنندۀ برای همۀ اشخاص وجود دارد، یعنی شرایط و افرادی که موجب برانگیختگی و انجام رفتارهای شتابزده و نسنجیده در اشخاص می شوند. افراد دارای هوش هیجانی عوامل تحریک کنندۀ خود را بررسی می کنند و پیش از آنکه کنترل خود را به افراد و شرایط واگذار نمایند و مقهور آنها شوند از این آگاهی به منظور اجتناب از آنها استفاده می کنند.
9- عصبانی نمی شوید.
هوش هیجانی به معنای خوب بودن نیست بلکه به معنای مدیریت احساسات خود برای رسیدن به بهترین نتیجه ممکن است. گاهی هوش هیجانی به این معناست که به افراد نشان دهید ناراحت، غمگین و آزرده هستید. پنهان ساختن پیوستۀ احساسات خود با نقاب شادمانی و مثبت اندیشی دور از صداقت و ناکارآمد می باشد. افرادِ دارای هوش هیجانی به صورت عامدانه از احساسات مثبت و منفی در شرایط مقتضی استفاده می کنند.
10- دیگران را به خاطر احساسی که در شما ایجاد کرده اند سرزنش می کنید.
احساسات از درون افراد سرچشمه می گیرد. نسبت دادن احساس خود به اِعمال دیگران شاید چندان غیر منطقی نیز به نظر نرسد با این حال باید مسئولیت احساسات خود را بپذیرید. هیچ کس نمی تواند احساسی را در شما بر خلاف تمایلتان القا کند. اگر غیر از این بیاندیشید، تنها جلوی پیشرفت خود را گرفته اید.
11- زود رنج می باشید
اگر تصویر و درک قاطعی از خود داشته باشید برای سایرین دشوار خواهد بود که کاری کنند یا چیزی بگویند که سبب آزردگی شما شود. افراد دارای هوش هیجانی افرادی روشن فکر و دارای اعتماد به نفس هستند که به آسانی رنجیده خاطر نمی شوند. چنین افرادی ممکن است حتی خود را دست بیاندازید یا اجازه دهید سایرین با آنها شوخی کنند چرا که قادرند در ذهن خود میان شوخی و توهین تمایز قائل شوند.
جمع بندی:
برخلاف ضریب هوشی افراد، هوش هیجانی بسیار انعطاف پذیر است. با تمرین ذهن از طریق انجام مکرر رفتارهای هوش هیجانی جدید، می توان راه را برای مبدل ساختن آن ها به عادت فراهم نمود. ارتباطاتِ حمایت کنندۀ از رفتاری مخربِ گذشته در حالیکه ذهن شما با شدت بیشتری این رفتارهای جدید را بکار می بندد از بین خواهند رفت. طولی نخواهد کشید که با هوش هیجانی و حتی بدون آنکه مجبور باشید به آن بیاندیشید به محیط خود واکنش نشان خواهید داد.
ترجمه از: entrepreneur
[1] TalentSmart
[2] confirmation bias
[3] Emory University